معنی فارسی ensepulchred
B1به معنای دفن کردن، به ویژه به شیوهای با احترام.
To place in a tomb or grave; to bury.
- verb
verb
معنی(verb):
To confine in, or as if in, a sepulchre.
example
معنی(example):
پادشاه با احترام زیادی در آرامگاه خود قرار داده شد.
مثال:
The king was ensepulchred with great honor.
معنی(example):
آنها اجداد خود را در قبرستان خانوادگی دفن کردند.
مثال:
They ensepulchred their ancestors in the family plot.
معنی فارسی کلمه ensepulchred
:
به معنای دفن کردن، به ویژه به شیوهای با احترام.