معنی فارسی ensignry
B1وضعیت یا نقش فرد به عنوان یک نشانی؛ به ویژه در نیروی دریایی.
The state or role of being an ensign, particularly in the navy.
- NOUN
example
معنی(example):
نشان داری هر سال از سوی نیروی دریایی جشن گرفته میشود.
مثال:
Ensignry is celebrated by the navy each year.
معنی(example):
او به نشانداری خود در ناوگان افتخار میکرد.
مثال:
He took pride in his ensignry within the fleet.
معنی فارسی کلمه ensignry
:
وضعیت یا نقش فرد به عنوان یک نشانی؛ به ویژه در نیروی دریایی.