معنی فارسی entally
B1به طور مربوط به عقل یا احساسات شخص.
Relating to the mind or emotions of a person.
- ADVERB
example
معنی(example):
او از نظر عقلانی در هنگام تصمیمگیری پایدار بود.
مثال:
He was entally stable when making the decision.
معنی(example):
از نظر عقلانی، او احساس آمادگی برای مواجهه با چالشهای پیش رو داشت.
مثال:
Entally, she felt prepared to face the challenges ahead.
معنی فارسی کلمه entally
:
به طور مربوط به عقل یا احساسات شخص.