معنی فارسی entassment

B1

حالت شادی و رضایت عمومی که معمولا از یک رویداد یا اجرا ناشی می‌شود.

A state of public joy and satisfaction typically generated by an event or performance.

example
معنی(example):

احساس انتسمنت مخاطبان در حین کنسرت مشهود بود.

مثال:

The entassment of the audience was palpable during the concert.

معنی(example):

سخنرانی او احساس انتسمنت را ایجاد کرد که بسیاری را الهام بخشید.

مثال:

His speech generated a sense of entassment that inspired many.

معنی فارسی کلمه entassment

: معنی entassment به فارسی

حالت شادی و رضایت عمومی که معمولا از یک رویداد یا اجرا ناشی می‌شود.