معنی فارسی entermete
B1نظم و ترتیب و برقرار کردن تجهیزاتی برای یک هدف خاص.
To set up or arrange equipment for a specific purpose.
- VERB
example
معنی(example):
ما باید تجهیزات را برای آزمایش برقرار کنیم.
مثال:
We need to entermete the equipment for the experiment.
معنی(example):
برای برقراری صحیح، باید دستورالعملها را دنبال کنیم.
مثال:
To entermete properly, we must follow the guidelines.
معنی فارسی کلمه entermete
:
نظم و ترتیب و برقرار کردن تجهیزاتی برای یک هدف خاص.