معنی فارسی enthrallment
B2شیفتگی، جذب شدن به شدت به یک موضوع یا فعالیت.
The state of being fascinated or captivated by something.
- noun
noun
معنی(noun):
The act of enthralling or the state of being enthralled
example
معنی(example):
شگفتی تماشاچیان در طول نمایش جادوگر مشهود بود.
مثال:
The enthrallment of the audience was evident during the magician's performance.
معنی(example):
شور و شوق او نسبت به موسیقی کلاسیک او را به یک ویولونیست تبدیل کرد.
مثال:
Her enthrallment with classical music led her to become a violinist.
معنی فارسی کلمه enthrallment
:
شیفتگی، جذب شدن به شدت به یک موضوع یا فعالیت.
