معنی فارسی entombing

B1

عمل دفن یا قرار دادن چیزی در یک مقبره؛ معمولاً به اجساد انسان‌ها یا حیوانات اشاره دارد.

The act of placing a dead body in a tomb or grave.

verb
معنی(verb):

To deposit in a tomb.

معنی(verb):

To confine in restrictive surroundings.

example
معنی(example):

با احتیاط، باستان‌شناسان آثار باستانی را در قبر می‌کنند.

مثال:

The archaeologists are entombing the ancient artifacts carefully.

معنی(example):

در فرهنگ آنها، دفن کردن بقایای اجساد یک رسم مهم بود.

مثال:

Entombing the remains was a significant ritual in their culture.

معنی فارسی کلمه entombing

: معنی entombing به فارسی

عمل دفن یا قرار دادن چیزی در یک مقبره؛ معمولاً به اجساد انسان‌ها یا حیوانات اشاره دارد.