معنی فارسی entomologised

B1

به معنای فرآیند مطالعه و شناسایی حشرات در یک محیط خاص.

Studied or classified as part of entomology.

example
معنی(example):

این گونه توسط تیم بعد از کار میدانی گسترده انتومولوژ شد.

مثال:

The species was entomologised by the team after extensive fieldwork.

معنی(example):

پژوهشگران در طول مأموریت خود انواع حشرات را انتومولوژ کردند.

مثال:

The researchers entomologised various insects during their expedition.

معنی فارسی کلمه entomologised

: معنی entomologised به فارسی

به معنای فرآیند مطالعه و شناسایی حشرات در یک محیط خاص.