معنی فارسی entwine

B1 /ɪ̈nˈtwaɪn/

پیچیدن، به هم تنیدن، به ویژه در زمینه‌های گیاهی یا ارتباطات نزدیک انسانی.

To twist or weave together; to intertwine.

verb
معنی(verb):

To twist or twine around something (or one another).

example
معنی(example):

پایه‌های گیاهان شروع به پیچیدن دور قفسه کردند.

مثال:

The vines began to entwine around the trellis.

معنی(example):

زندگی‌های آنها پس از به اشتراک‌گذاری تجربیات فراوان با یکدیگر به هم پیوست.

مثال:

Their lives seemed to entwine after sharing so many experiences together.

معنی فارسی کلمه entwine

: معنی entwine به فارسی

پیچیدن، به هم تنیدن، به ویژه در زمینه‌های گیاهی یا ارتباطات نزدیک انسانی.