معنی فارسی enumerably
B1به شیوهای که قابل شمارش باشد.
In a way that can be counted or listed in a sequence.
- ADVERB
example
معنی(example):
موارد موجود در لیست به طور شمارش پذیر دسته بندی شدهاند.
مثال:
The items on the list are enumerably categorized.
معنی(example):
ما میتوانیم به طور شمارش پذیر ببینیم که چند دانشآموز در کلاس شرکت کردهاند.
مثال:
We can enumerably see how many students attended the class.
معنی فارسی کلمه enumerably
:
به شیوهای که قابل شمارش باشد.