معنی فارسی enveigle

B1

ترغیب کردن، فریفتن، شخصی را به گونه‌ای فریب دادن تا به یک کار یا فعالیت وارد شود.

To persuade someone with flattery or deception.

example
معنی(example):

او سعی کرد دوستش را به پیوستن به کلوب ترغیب کند.

مثال:

She tried to enveigle her friend into joining the club.

معنی(example):

جذابیت او به اندازه کافی بود تا بسیاری را به برنامه‌هایش ترغیب کند.

مثال:

His charm was enough to enveigle many into his plans.

معنی فارسی کلمه enveigle

: معنی enveigle به فارسی

ترغیب کردن، فریفتن، شخصی را به گونه‌ای فریب دادن تا به یک کار یا فعالیت وارد شود.