معنی فارسی envenomation
B1فرآیند وارد شدن زهر به بدن، معمولاً از طریق نیش یا گزش.
The act of injecting venom into a living organism.
- NOUN
example
معنی(example):
انگشتگذاری زمانی رخ میدهد که زهر به بدن تزریق میشود.
مثال:
Envenomation occurs when venom is injected into the body.
معنی(example):
انگشتگذاری میتواند خطرناک باشد و نیاز به توجه فوری پزشکی دارد.
مثال:
Envenomation can be dangerous, requiring immediate medical attention.
معنی فارسی کلمه envenomation
:
فرآیند وارد شدن زهر به بدن، معمولاً از طریق نیش یا گزش.