معنی فارسی envisioned
B1تصور کردن یا در ذهن داشتن یک چیز در گذشته.
To have imagined something in the past.
- verb
verb
معنی(verb):
To conceive or see something within one's mind. To imagine.
example
معنی(example):
او تصور کرده بود که پروژه تا سال آینده به پایان میرسد.
مثال:
He envisioned the project being completed by next year.
معنی(example):
آنها آیندهای روشن را برای فرزندان خود تصور کرده بودند.
مثال:
They had envisioned a bright future for their children.
معنی فارسی کلمه envisioned
:
تصور کردن یا در ذهن داشتن یک چیز در گذشته.
