معنی فارسی epigrammatised
B1اپیگراماتی شده به معنای بیان شده به صورت مختصر و زیبا.
Expressed in the form of an epigram; rendered concisely and wittily.
- VERB
example
معنی(example):
شاعر افکارش را به زیبایی اپیگراماتی کرده بود.
مثال:
The poet had epigrammatised his thoughts beautifully.
معنی(example):
نکات اپیگراماتی شدهٔ او تأثیری ماندگار گذاشت.
مثال:
Her epigrammatised remarks left a lasting impression.
معنی فارسی کلمه epigrammatised
:
اپیگراماتی شده به معنای بیان شده به صورت مختصر و زیبا.