معنی فارسی epitomises
B2تجلی یا نماینده کامل چیزی بودن، به نوعی به معنای نشان دادن بهترین ویژگیهای یک چیز است.
To be a perfect example of a particular quality or type.
- verb
verb
معنی(verb):
To make an epitome of; to shorten; to condense.
معنی(verb):
To be an epitome of.
example
معنی(example):
این مفهوم جوهر طراحی مدرن را تجسم میکند.
مثال:
This concept epitomises the essence of modern design.
معنی(example):
سبک زندگی او تجسم لوکس و راحتی است.
مثال:
Her lifestyle epitomises luxury and comfort.
معنی فارسی کلمه epitomises
:
تجلی یا نماینده کامل چیزی بودن، به نوعی به معنای نشان دادن بهترین ویژگیهای یک چیز است.