معنی فارسی equaeval
B2اصطلاحی برای بیان ارزش معادل یا برابر تلاشها و کارها.
Equivalent value; the state of being equal in worth or measure.
- NOUN
example
معنی(example):
ارزش تلاش او در جلسه تیمی شناخته شد.
مثال:
The equaeval of her effort was recognized in the team meeting.
معنی(example):
ارزشگذاری معادل اغلب برای قدردانی از مشارکتهای مختلف لازم است.
مثال:
Equaeval is often necessary to appreciate different contributions.
معنی فارسی کلمه equaeval
:
اصطلاحی برای بیان ارزش معادل یا برابر تلاشها و کارها.