معنی فارسی equibalance
B2تعادل برابر، حالتی که در آن نیروها یا تاثیرات یکسان و متعادل هستند.
A state of equal balance or equilibrium.
- NOUN
example
معنی(example):
تعادل نیروهای برابر سیستم را پایدار نگه میدارد.
مثال:
The equibalance of forces keeps the system stable.
معنی(example):
دستیابی به تعادل برابر در یک تیم میتواند عملکرد را بهبود بخشد.
مثال:
Achieving equibalance in a team can improve performance.
معنی فارسی کلمه equibalance
:
تعادل برابر، حالتی که در آن نیروها یا تاثیرات یکسان و متعادل هستند.