معنی فارسی equilibrized

B1

این واژه به معنای متعادل کردن یا به حالتی پایدار رساندن یک ماده یا سیستم است.

To make or become balanced or stable.

example
معنی(example):

دانشمندان محلول را قبل از آزمایش متعادل کردند.

مثال:

The scientists equilibrized the solution before testing.

معنی(example):

پس از متعادل شدن، مخلوط ویژگی‌های ثابتی نشان داد.

مثال:

After equilibrized, the mixture showed stable properties.

معنی فارسی کلمه equilibrized

: معنی equilibrized به فارسی

این واژه به معنای متعادل کردن یا به حالتی پایدار رساندن یک ماده یا سیستم است.