معنی فارسی equiped

B1

مجهز و آماده کردن چیزی برای انجام یک کار خاص.

Provided with whatever is necessary for a particular purpose.

example
معنی(example):

کمپینگ به خوبی با چادرها و لوازم پخت و پز مجهز شده بود.

مثال:

The campsite was well equiped with tents and cooking supplies.

معنی(example):

او احساس می‌کرد که برای مقابله با چالش‌های پیش رو به خوبی آماده است.

مثال:

He felt equiped to tackle the challenges ahead.

معنی فارسی کلمه equiped

: معنی equiped به فارسی

مجهز و آماده کردن چیزی برای انجام یک کار خاص.