معنی فارسی erythemal
B2مربوط به اریتم یا التهاب پوست به دلیل قرارگیری در معرض نور آفتاب.
Relating to or causing erythema, often due to radiation exposure.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
اثرهای اریتمی ممکن است به پوست آسیب برسانند.
مثال:
Erythemal effects can be harmful to the skin.
معنی(example):
شاخص اریتمی به اندازهگیری قرارگیری در معرض اشعه UV کمک میکند.
مثال:
The erythemal index helps measure UV radiation exposure.
معنی فارسی کلمه erythemal
:
مربوط به اریتم یا التهاب پوست به دلیل قرارگیری در معرض نور آفتاب.