معنی فارسی escharoid
B2اسکاروئید، وضعیتی که دارای ویژگیهای ظاهری مشابه دلمه است.
Resembling an eschar, particularly in appearance or texture.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
تشکیل اسکاروئید در حین معاینه مشاهده شد.
مثال:
The escharoid formation was observed during the examination.
معنی(example):
یک اسکاروئید با ظاهری شبیه به دلمه مشخص میشود.
مثال:
An escharoid is characterized by a scab-like appearance.
معنی فارسی کلمه escharoid
:
اسکاروئید، وضعیتی که دارای ویژگیهای ظاهری مشابه دلمه است.