معنی فارسی eslabon

B1

قطعه‌ای از زنجیر یا مرحله‌ای در یک روند که به دیگر مراحل یا عناصر متصل می‌شود.

A link or element that connects two parts, especially in a series or chain.

example
معنی(example):

یک ابهام دو قسمت زنجیره را به هم متصل می‌کند.

مثال:

An eslabon connects two parts of a chain.

معنی(example):

مزرعه برای نگه داشتن ساختار با هم ضروری است.

مثال:

The eslabon is essential for holding the structure together.

معنی فارسی کلمه eslabon

: معنی eslabon به فارسی

قطعه‌ای از زنجیر یا مرحله‌ای در یک روند که به دیگر مراحل یا عناصر متصل می‌شود.