معنی فارسی establisher
B1بنیانگذار، شخصی که چیزی را تاسیس یا پایهگذاری میکند.
A person who establishes something.
- NOUN
example
معنی(example):
بنیانگذار خیریه به خاطر تلاشهایش مورد تحسین قرار گرفت.
مثال:
The establisher of the charity was admired for their efforts.
معنی(example):
به عنوان بنیانگذار سیاستهای جدید، او نقش کلیدی ایفا کرد.
مثال:
As an establisher of new policies, she played a key role.
معنی فارسی کلمه establisher
:
بنیانگذار، شخصی که چیزی را تاسیس یا پایهگذاری میکند.