معنی فارسی estate tax

B2

مالیاتی که بر دارایی‌های باقی‌مانده از فرد فوت شده قبل از توزیع آن به وراث وضع می‌شود.

A tax on the transfer of the estate of a deceased person, typically based on its total value.

noun
معنی(noun):

A tax based on the value of the property of a deceased person, and charged on the personal representatives of the deceased.

example
معنی(example):

مالیات املاک مشابه مالیات وارثی است اما ممکن است بسته به مکان متفاوت باشد.

مثال:

Estate tax is similar to estate duty but may vary by location.

معنی(example):

بسیاری از افراد هنگام برنامه‌ریزی وصیت‌نامه‌های خود نگران مالیات املاک هستند.

مثال:

Many people are concerned about estate tax when planning their wills.

معنی فارسی کلمه estate tax

: معنی estate tax به فارسی

مالیاتی که بر دارایی‌های باقی‌مانده از فرد فوت شده قبل از توزیع آن به وراث وضع می‌شود.