معنی فارسی estimatingly
B1به شکلی که در آن قضاوت و تخمین صورت میگیرد.
In a manner involving estimation or judgment.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به اعداد به طور تخمینی نگاه کرد و در تلاش برای یافتن راهحلی بود.
مثال:
She looked at the numbers estimatingly, trying to find a solution.
معنی(example):
رویکرد احتیاطی تخمینی او به جلوگیری از بسیاری از خطاها کمک کرد.
مثال:
His estimatingly careful approach helped avoid many errors.
معنی فارسی کلمه estimatingly
:
به شکلی که در آن قضاوت و تخمین صورت میگیرد.