معنی فارسی euphonise

B1

خوش‌آوا کردن، به صداها زیبایی و دلپذیری دادن.

To make something euphonious; to beautify in sound.

example
معنی(example):

کمپوزر هدف داشت که هر قطعه موسیقی را خوش‌آوا کند.

مثال:

The composer aimed to euphonise every piece of music.

معنی(example):

برای خوش‌آوا کردن کارش، هارمونی‌هایی اضافه کرد.

مثال:

To euphonise his work, he added harmonies.

معنی فارسی کلمه euphonise

: معنی euphonise به فارسی

خوش‌آوا کردن، به صداها زیبایی و دلپذیری دادن.