معنی فارسی evincement
B2ابراز، نمایان شدن، نشان دادن یا به وضوح بیان کردن احساسات یا نظرها.
The act of revealing or demonstrating something, especially emotions or opinions.
- noun
noun
معنی(noun):
Manifestation
example
معنی(example):
ابراز احساسات او در چشمانش واضح بود.
مثال:
The evincement of her feelings was clear in her eyes.
معنی(example):
ابراز هیجان او مسری بود.
مثال:
His evincement of excitement was contagious.
معنی فارسی کلمه evincement
:
ابراز، نمایان شدن، نشان دادن یا به وضوح بیان کردن احساسات یا نظرها.