معنی فارسی exaltment
B1حالت یا حالتی از بالندگی و شعف، احساس بالارفتن روحیه.
A state or feeling of elation and joy, often linked with a sense of upliftment.
- NOUN
example
معنی(example):
شور و شوق آن لحظه محسوس بود.
مثال:
The exaltment of the moment was palpable.
معنی(example):
او در طول مراسم حس شوق و افتخار داشت.
مثال:
He felt a sense of exaltment during the ceremony.
معنی فارسی کلمه exaltment
:
حالت یا حالتی از بالندگی و شعف، احساس بالارفتن روحیه.