معنی فارسی examens
B1واژهای معادل امتحانات، به طور خاص به آزمونهای دانشگاهی اشاره دارد.
A term equivalent to exams, specifically referring to academic tests.
- noun
noun
معنی(noun):
Examination; inquiry
example
معنی(example):
مدرسه امتحانات را برای ماه آینده برنامهریزی کرده است.
مثال:
The school scheduled the examens for next month.
معنی(example):
دانشآموزان معمولاً از امتحانات میترسند، اما آمادهسازی کمک میکند.
مثال:
Students often fear their examens, but preparation helps.
معنی فارسی کلمه examens
:
واژهای معادل امتحانات، به طور خاص به آزمونهای دانشگاهی اشاره دارد.