معنی فارسی expection

B1

انتظار، فرض یا تصور چیزی که رخ خواهد داد.

The act of expecting; an anticipation of something occurring.

example
معنی(example):

هیچ انتظاری برای عملکرد او وجود نداشت.

مثال:

There was no expection for his performance.

معنی(example):

انتظار او این بود که نتایج بزرگی بدست آورد.

مثال:

Her expection was to achieve great results.

معنی فارسی کلمه expection

: معنی expection به فارسی

انتظار، فرض یا تصور چیزی که رخ خواهد داد.