معنی فارسی experiential

B2 /ɪkˌspɪɹiˈɛnʃəl/

تجربی به روش‌هایی اشاره دارد که در آن افراد از طریق تجربه مستقیم یاد می‌گیرند.

Relating to or derived from experience, especially in a practical context.

adjective

معنی(adjective):

Of, related to, encountered in, or derived from experience.

مثال:

Atheists argue that there is no experiential confirmation for the existence of a god.

example

معنی(example):

این دوره از طریق روش‌های تجربی آموزش داده می‌شود.

مثال:

The course is learned through experiential methods.

معنی(example):

یادگیری تجربی برای درک واقعی دنیا اهمیت دارد.

مثال:

Experiential learning is important for real-world understanding.

معنی فارسی کلمه experiential

تجربی به روش‌هایی اشاره دارد که در آن افراد از طریق تجربه مستقیم یاد می‌گیرند.