معنی فارسی expiringly
B1به معنای به سمت پایان آمدن، در حال نزدیک شدن به تاریخ انقضا.
In a manner that indicates an approach towards expiration.
- ADVERB
example
معنی(example):
شیر به طور نزدیک به انتهای تاریخ انقضا بود.
مثال:
The milk was expiringly close to the end of its shelf life.
معنی(example):
او به اقلام بستهبندی شده نزدیک به تاریخ انقضا در اتاق زیر شیروانی نگاه کرد.
مثال:
She looked at the expiringly packed items in the attic.
معنی فارسی کلمه expiringly
:
به معنای به سمت پایان آمدن، در حال نزدیک شدن به تاریخ انقضا.