معنی فارسی explain oneself

B1

توضیح دادن یا به روشنی بیان کردن دلایل یا رفتارهای خود.

To give a justification for one's actions or decisions.

example
معنی(example):

او مجبور بود پس از سوءتفاهم توضیح دهد.

مثال:

He had to explain himself after the misunderstanding.

معنی(example):

سعی کن به وضوح توضیح بدهی تا از سردرگمی جلوگیری کنی.

مثال:

Try to explain yourself clearly to avoid confusion.

معنی فارسی کلمه explain oneself

: معنی explain oneself به فارسی

توضیح دادن یا به روشنی بیان کردن دلایل یا رفتارهای خود.