معنی فارسی explicatory

B1

توضیحی، حاوی توضیح و تفسیر.

Serving to explain or make something clear.

example
معنی(example):

یادداشت‌های توضیحی برای خوانندگان بسیار مفید بود.

مثال:

The explicatory notes were very helpful for the readers.

معنی(example):

او در تمام ارائه یادداشت‌های توضیحی ارائه داد.

مثال:

He provided explicatory remarks throughout the presentation.

معنی فارسی کلمه explicatory

: معنی explicatory به فارسی

توضیحی، حاوی توضیح و تفسیر.