معنی فارسی exponentiated
B1به حالتی اشاره دارد که عددی به قدرت خود میرسد.
Having been raised to a power.
- verb
verb
معنی(verb):
To utilize exponentiation.
معنی(verb):
To apply a mathematical exponentiation function.
example
معنی(example):
او پایه را به توان رساند تا مقدار را پیدا کند.
مثال:
He exponentiated the base to find the value.
معنی(example):
نتایج برای محاسبات بیشتر به توان رسانده شدند.
مثال:
The results were exponentiated for further calculations.
معنی فارسی کلمه exponentiated
:
به حالتی اشاره دارد که عددی به قدرت خود میرسد.