معنی فارسی exquisites
C1خوشساخت، زیبا و بینظیر.
Extremely beautiful and delicate.
- noun
noun
معنی(noun):
Fop, dandy.
example
معنی(example):
نمایشگاه نقاشیهای فوقالعاده از دوره رنسانس را به نمایش گذاشت.
مثال:
The exhibit showcased exquisite paintings from the Renaissance.
معنی(example):
او سلیقه فوقالعادهای در مد دارد.
مثال:
She has an exquisite taste in fashion.
معنی فارسی کلمه exquisites
:
خوشساخت، زیبا و بینظیر.
