معنی فارسی exuviated

B1

پوست انداخته، به وضعیت تغییر یافته پس از پوست‌اندازی اشاره دارد.

Having shed an outer covering or skin.

verb
معنی(verb):

To shed or cast off a covering, especially a skin; to slough; to molt (moult).

example
معنی(example):

خرچنگ پوست انداخته و پوسته قدیمی‌اش را پشت سر گذاشته بود.

مثال:

The crab had exuviated, leaving its old shell behind.

معنی(example):

پس از پوست انداختن، پروانه از پیله‌اش بیرون آمد.

مثال:

Having exuviated, the butterfly emerged from its chrysalis.

معنی فارسی کلمه exuviated

: معنی exuviated به فارسی

پوست انداخته، به وضعیت تغییر یافته پس از پوست‌اندازی اشاره دارد.