معنی فارسی eyelessness

B1

حالتی که در آن موجودی بدون چشم باشد.

The state of being without eyes.

example
معنی(example):

بی‌چشمی موجود آن را ترسناک‌تر کرد.

مثال:

The eyelessness of the creature made it more frightening.

معنی(example):

بی‌چشمی ممکن است به عنوان یک تمثیل برای جهل باشد.

مثال:

Eyelessness can be a metaphor for ignorance.

معنی فارسی کلمه eyelessness

: معنی eyelessness به فارسی

حالتی که در آن موجودی بدون چشم باشد.