معنی فارسی face up

B1

روبرو شدن با یک واقعیت یا حقیقت، به خصوص زمانی که این کار دشوار است.

To confront or deal with something difficult or unpleasant.

verb
معنی(verb):

To confront an unpleasant situation

example
معنی(example):

او باید با اشتباهاتش روبرو می‌شد.

مثال:

He had to face up to his mistakes.

معنی(example):

مهم است که با واقعیت روبرو شوید.

مثال:

It's important to face up to reality.

معنی فارسی کلمه face up

: معنی face up به فارسی

روبرو شدن با یک واقعیت یا حقیقت، به خصوص زمانی که این کار دشوار است.