معنی فارسی face-plate

B1

پوشش یا محفظه‌ای که برای محافظت یا زیبایی روی یک شیء قرار می‌گیرد.

A cover that protects or enhances the appearance of an object.

example
معنی(example):

برقکار صفحه‌صورت را روی پریز برق نصب کرد.

مثال:

The electrician installed the face-plate over the electrical outlet.

معنی(example):

او صفحه‌صورت را رنگ کرد تا با رنگ دیوار هماهنگ شود.

مثال:

He painted the face-plate to match the wall color.

معنی فارسی کلمه face-plate

: معنی face-plate به فارسی

پوشش یا محفظه‌ای که برای محافظت یا زیبایی روی یک شیء قرار می‌گیرد.