معنی فارسی faction
B2 /ˈfæk.ʃn̩/گروهی از افراد با منافع مشابه که در یک سازمان یا گروه بزرگتر هستند.
A small organized dissenting group within a larger one, especially in politics.
- noun
noun
معنی(noun):
A group of people, especially within a political organization, which expresses a shared belief or opinion different from people who are not part of the group.
معنی(noun):
Strife; discord.
example
معنی(example):
جریان سیاسی نشستی برای بحث درباره استراتژی‌ها برگزار کرد.
مثال:
The political faction held a meeting to discuss strategies.
معنی(example):
جریان‌های مختلف درون سازمان در مورد سیاست جدید اختلاف نظر داشتند.
مثال:
Different factions within the organization disagreed on the new policy.
معنی فارسی کلمه faction
:
گروهی از افراد با منافع مشابه که در یک سازمان یا گروه بزرگتر هستند.
