معنی فارسی factionalised

B1

تفرقه پیدا کرده، به حالت تقسیم شده به گروه‌های مختلف اشاره دارد که معمولاً منجر به مشکلاتی در کار تیمی می‌شود.

Having been divided into factions; characterized by separation into groupings that often leads to dysfunction.

verb
معنی(verb):

To split into factions

example
معنی(example):

این پروژه تفرقه پیدا کرد که منجر به ناکارآمدی شد.

مثال:

The project was factionalised, leading to inefficiency.

معنی(example):

پس از اینکه تفرقه پیدا کرد، تیم در همکاری مشکل داشت.

مثال:

After being factionalised, the team struggled to collaborate.

معنی فارسی کلمه factionalised

: معنی factionalised به فارسی

تفرقه پیدا کرده، به حالت تقسیم شده به گروه‌های مختلف اشاره دارد که معمولاً منجر به مشکلاتی در کار تیمی می‌شود.