معنی فارسی faddishly
B1فادیشلی، به شیوهای که به مُدهای زودگذر و غیرمستحکم وابسته باشد.
In a manner that is characteristic of or related to fads or temporary trends.
- ADVERB
example
معنی(example):
او فادیش لباس میپوشید و هر مُد جدیدی را دنبال میکرد.
مثال:
She dressed faddishly, following every new trend.
معنی(example):
خانه او به شکل فادیشی تزئین شده بود، با تمام طرحهای جدید.
مثال:
His house was decorated faddishly, with all the latest designs.
معنی فارسی کلمه faddishly
:
فادیشلی، به شیوهای که به مُدهای زودگذر و غیرمستحکم وابسته باشد.