معنی فارسی faddle

B1

فسیل‌گری، مشغول شدن به کارهای بی‌فایده یا غیرمؤثر.

To waste time in trivial or pointless activities.

example
معنی(example):

فسیل‌گرا به معنای مشغول شدن به صحبت‌ها یا فعالیت‌های بیهوده است.

مثال:

To faddle is to engage in frivolous talk or activity.

معنی(example):

تمام بعدازظهر را بی‌هدف به صحبت‌های بی‌معنا گذراندیم.

مثال:

We spent the afternoon faddling about without a care.

معنی فارسی کلمه faddle

: معنی faddle به فارسی

فسیل‌گری، مشغول شدن به کارهای بی‌فایده یا غیرمؤثر.