معنی فارسی fall out of love
B2از احساسی که به یک نفر داشتهاید بیرون رفتن و عشق را از دست دادن.
To lose the romantic feelings for someone you once loved.
- verb
verb
معنی(verb):
To cease to be in love (with someone).
example
معنی(example):
او متوجه شد که دیگر عاشق او نیست.
مثال:
She realized she had fallen out of love with him.
معنی(example):
پس از سالها ازدواج، برخی از زوجها از عشق خارج میشوند.
مثال:
After years of marriage, some couples fall out of love.
معنی فارسی کلمه fall out of love
:
از احساسی که به یک نفر داشتهاید بیرون رفتن و عشق را از دست دادن.