معنی فارسی fall-away

B2

حرکت به سمت عقب یا کاهش حمایت یا مشارکت در یک فعالیت.

To distance oneself from or reduce involvement in an activity.

example
معنی(example):

برخی دانش‌آموزان در تابستان از تحصیل خود دور می‌شوند.

مثال:

Some students tend to fall-away from their studies in the summer.

معنی(example):

برنامه این بود که پروژه به فراموشی نرود.

مثال:

The plan was to not let the project fall-away into obscurity.

معنی فارسی کلمه fall-away

: معنی fall-away به فارسی

حرکت به سمت عقب یا کاهش حمایت یا مشارکت در یک فعالیت.