معنی فارسی falx
B1فالکس، ابزاری با لبهتی زاویهدار که در برداشت محصولات کشاورزی کاربرد دارد.
A tool resembling a sickle used for cutting crops.
- NOUN
example
معنی(example):
فالکس ابزاری کج و شبیه به داس است که در کشاورزی استفاده میشود.
مثال:
A falx is a curved, sickle-like tool used in agriculture.
معنی(example):
کشاورزان از فالکسها برای برداشت غلات استفاده کردند.
مثال:
Farmers used falxes to harvest grains.
معنی فارسی کلمه falx
:
فالکس، ابزاری با لبهتی زاویهدار که در برداشت محصولات کشاورزی کاربرد دارد.