معنی فارسی family planning

B1

فرایند و فعالیت‌هایی که به افراد یا زوج‌ها کمک می‌کند تا در مورد زمان و تعداد فرزندان خود تصمیم‌گیری کنند.

The practice of controlling the number of children and the intervals between their births.

noun
معنی(noun):

Birth control, especially when carried out by monogamous heterosexual couples.

example
معنی(example):

برنامه‌ریزی خانواده به مردم کمک می‌کند تصمیمات آگاهانه‌ای درباره داشتن فرزند بگیرند.

مثال:

Family planning helps people make informed decisions about having children.

معنی(example):

این کلینیک منابعی برای برنامه‌ریزی خانواده و سلامت تولیدمثل ارائه می‌دهد.

مثال:

The clinic offers resources for family planning and reproductive health.

معنی فارسی کلمه family planning

: معنی family planning به فارسی

فرایند و فعالیت‌هایی که به افراد یا زوج‌ها کمک می‌کند تا در مورد زمان و تعداد فرزندان خود تصمیم‌گیری کنند.