معنی فارسی fand
B1پیدا کردن یا دریافت چیزی به شکلی غیرمنتظره یا غیرمعمول.
To find or obtain something, often used in a casual sense.
- VERB
example
معنی(example):
او همیشه راهی برای خنداندن او پیدا میکرد.
مثال:
He always fand a way to make her smile.
معنی(example):
او در کارش شادی زیادی پیدا کرد.
مثال:
She fand a great deal of joy in her work.
معنی فارسی کلمه fand
:پیدا کردن یا دریافت چیزی به شکلی غیرمنتظره یا غیرمعمول.