معنی فارسی fantasying
B1عمل تخیل و تصور کردن در مورد چیزهایی که ممکن است وجود داشته باشند یا نباشند.
The act of imagining or thinking about fantasies.
- verb
verb
معنی(verb):
To fantasize (about).
معنی(verb):
To have a fancy for; to be pleased with; to like.
معنی(verb):
To imagine; to conceive mentally.
example
معنی(example):
من از خیالپردازی در مورد ماجراجوییهای آیندهام لذت میبرم.
مثال:
I enjoy fantasying about my future adventures.
معنی(example):
آنها به دنیایی بدون جنگ خیالپردازی میکردند.
مثال:
They were fantasying of a world without war.
معنی فارسی کلمه fantasying
:
عمل تخیل و تصور کردن در مورد چیزهایی که ممکن است وجود داشته باشند یا نباشند.